رمان دزد و پلیس(4)

جستجوگر پيشرفته سايت





اخبار وبلاگ


تبليغات


سریع ماشین نگه داشتم.


 پوستشو لمس کردم. 


– لعنتی! 


یخ بود.


 صافش کردم و روی صندلی نشوندمش. کمربندشو بستم و سریع ماشین حرکت 

دادم.




صفحه قبل 1 2 3 4 5 ... 7 صفحه بعد

موضوعات مطالب